آرینآرین، تا این لحظه: 11 سال و 27 روز سن داره

http://arianjanam.blogfa.com/post/18

به وبلاگ آرین جون خوش آمدید

 welcome pic, خوش آمدید, عکس انیمیشن, تصاویر متحرک, تصاویر درخشان, تصاویر خوش آمدید

 

http://zibasaz.niniweblog.com/

 

به وبلاگ  آرین زندگی مامان و بابا خوش

آمدید

34 ماهگی ارین

ارین در حال صحبت با اقا جونش از راه دور باهم بازی میکردید ارین در حال بازی در پارک عزیزش با کلثوم زمستان 94 تولد مامانی در 1 اول بهمن 94 اینجا رفته بودیم برای خرید کاغذ دیواری پشت تی وی که یهوی چشمون خورد به استکیر قدی.برات گرفتیم اینجا اولین اندازه گیری با استیکر قدیت است ا.قدت 92 بود تا استیکر ماشین دیدی کلی گریه کردی که از اینها میخوام تا اومدی شروع کردی به چسبوندن اینها به در نیم ساعت هم نشده هم را کندی ببین خانه را به چه روزی اتداختی کارت این بود که کل وسایل هات بریزی وسط و انوقت ماانی جمع کنه اون بالش ها را میچیدی و بدو بدو بازی میکردی ارین در حال مطالعه کتاب امو...
18 بهمن 1394

سفر بدروم

شهریور 94 بود که سفر بدروم ترکیه رفتیم خیلی خوش گذشت مخصوصا به تو ارین عزیزم.در ادامه مطلب عکسهای ارین گلم همراه با توضیحاتش میزارم ارین بعد از خوردن غذا   اینجا از هتل در اومدیم داشتیم میرفتیم کنار ساحل که یه عکس ازت گرفتم ارین در کنار استخر و سرسره ابیش اینجا رفتیم پارک ابی بدروم انواع بازی های داخل استخر داشت کلی بازی کردی   بقیه عکسها در ادامه مطلب ارین داخل اتاق هتل  داخل الاچیق کنار ساحل هتل ...
15 بهمن 1394

سفر به شمال

پسر عزیزم مدتی بود که به وبلاگت سر نمیزدم.انقدر درگیر تو و خانه شده بودم که به کلی وبلاگت فراموش کرده بودم الان که دارم اینو مینویسم 2 سال و سه ماه و 17 روز داری بزرگ شدی و بلبل زبان.بیشتر کلمه ها را میگی. عاشق کارتون پت پستجی هستی و همش میگی مامان پته پته چند روز از تعطیلات عید فطر گذشته ما تعطیلات عید را به سمت شمال رفتیم میخوام یکسری عکسهات از شمال بزارم         اول روز در راه ماسال رستوران خانی     ییلاقات ماسال     توقف بین راهی بین ابشار ویسادار         ابشار ویسادار ابش سرد بود پاتو که...
31 تير 1394

سبد بازی آرین

آخه این چیه گذاشتی رو سرت .مامانی تو این اسباب بازیهای خرده و ریزه را میریخت .ولی الان میبینی همه را ریختی اینور و اونور و سبد را گذاشتی رو سرت منم یواشکی ازت عکس گرفتم .میدونم وقتی اینو میذاشتی سرت چی میگفتی........ ادوووو...ادووووووووو.......ادووووووووووو الهی مامان برات بمیره گل پسرم.قند عسلم   ...
22 تير 1393

ماشین شارژی

  پسرم کلی با بابایی گشتیم تا این ماشینو برات بخریم امیدوارم خ وشت بیاد هر چند فعلا فقط با موزیکال و آهنگش بیشتر حال میکنی تا رانندگی با ماشینت را انشالله بزرگ شدی ماشین واقعی اینو بتونی بخری          امیدوارم همیشه بتونیم واسه پسرمون بهترینها رو فراهم کنیم امیدوارم همیشه لبخند رو لبای نازت ببینم نازنینم   ...
5 تير 1393

سفر به ترکیه

پسرم بعد از کلی فکر کردن بالاخره تصمیم گرفتیم آنتالیا را برای اولین سفر خارجی انتخاب کنیم  (تاریخ رفت 1393/3/2) به این دلیل اینجا را انتخاب کردیم که بیشتر اذیت نشی و چون بیشتر تو هتل بودیم تا بیرون .پس میتونست به تو هم خوش بگذره اما متاسفانه بر عکس سفر های گذشته که همش سر حال بودی و خوش میگذروندی این دفعه حال دیگه ای داشتی حالی که نمیخوام هیچ وقت تو را اینطوری ببینم چند ساعت قبل از پرواز یه دفعه احساس کردم بدنت داغ شده و تب داری صبر کردم تا تبت کمتر شه ولی بهتر نشدی که هیچ اسهال هم رفتی.12 شب بود که سریع بردیمت درمانگاه .دکتر گفت ویروس جدیده استامینوفن و آنتی بیوتیک داد .ولی چاره ای نداشتیم با این حالت راهی شدیم به ا...
2 خرداد 1393

اولین قدمهای آرین در روز تولدش

همزمان با تولد یک سالگی پسرم راه افتاد تاتی کردنت مبارک عشق زندگیم میدونم دلم برای صدای چالاپ چولوپ دست هات وقتی که چهار دست و پا راه میرفتی تنگ میشه امیدوارم این اولین گامهات مقدمه ای باشه برای گامهای بزرگتر و مهمتر زندگیت         آرینم میدونی اولین قدمهایت را کی برداشتی.چند روزی به تولد یک سالگیت نمونده بود که کم کم بدون کمک میتونستی چند ثانیه ای بایستی البته قبل از این مرحله دستاتو از کناره مبل و میز میگرفتی و راه میرفتی.بعد یواش یواش دستاتو ول میکردی و وایمیسادی البته زیاد طول نمیک شید که میوفتادی تو این مرحله از رشدت خیلی خودتو شکنجه میدادی همش دوست داشتی وایسی ولی...
25 ارديبهشت 1393